نگارنگار، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

فسقلی مامانی و بابایی

انتقال مطالب از وبلاگ قبلی......

1391/2/28 22:46
405 بازدید
اشتراک گذاری

اولین سلام...

سلام.

این اولین نوشته من تو این وب لاگه همونطوری که گفتم. اینجا گاه نگاری ساختم برای دخترام و پسرام!

هر وقت لازم باشه واسشون چیزی بنویسم میام اینجا.

همیشه دوست داشتم 2 تا بچه داشته باشم. 2 تا دختر!

نگار و نیکا. اسماشون رو هم انتخاب کردم. حتی حاضرم 2 قلو باشن!! :)

حالا تا خواست خدا چیه!!! هر چی باشه دیگه فرقی نداره. فقط سلامتیش مهمه. انشالله سالم و سلامت به دنیا بیان.

در حال حاضر بعد از 3 ماه اقدام، جواب مثبت آزمایشم رو گرفتم. دکتر که رفتم گفت هنوز نمیشه دقیق مشخص کرد چند هفتمه. واسه 2-3 هفته دیگه برام سونو نوشت تا همه چی دقیق بررسی بشه. من خودم از 2-6 بهمن که حساب میکنم تا الان تقریبا میشه 4 هفته. دیگه باید منتظر سونو بشم تا همه چی مشخص بشه ، و بفهمم که این نی نی گولو رو کی میتونم ملاقات کنم...

 

تا گاه نگار بعدی .... بای ی ی ی ...

 ----------------------------------------------------------------------------------------

همیشه تو فکرتم..!!

سلام کوچولوی من!!

مامانت یکم دیر به دیر میاد اینجا ولی هر لحظه فقط تو فکر تویه عزیزم!!

 

حدود 2 هفته پیش رفتم اولین عکس سونوت رو گرفتم. و برای اولین بار دیدمت. !!! الان مامان 10 هفته است که تو رو تو دلش داره!! هیچ جا نری گل من ها!! پیشم بمون تا ابد!!! اگه همه چی به خوبی و خوشی پیش بره تو مهر ماه میتونم روی ماهتو ببینم. مواظب خودت باش. بابات هم اینجاست بهت سلام میرسونه !!!!

 

تا بعد... بای ی ی ی ی !!

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

نیکان یا نگار !

نمیدونم هنوز دخملی یا پسمل!:) اما ایشالله سالم و سلامت باشی و سر موقعش بیای تو بغلم عزیزم. دلم می خواد یک مامان خوب و کامل باشم برات عزیزم. یک مامانی که تو با تمام وجودت دوسش داشته باشی و بهش افتخار کنی.

 

این هفته وارد پنجمین ماهی میشیم که تو با منی هر جا و هر لحظه. فقط 4 ماه دیگه مونده به اومدنت کوچولوی من! وقتی به داشتن تو فکر میکنم چشمام پر اشک می شه!

 

" من مادر شدم" این جمله ای که دائما تو ذهنم تکرار میشه و لذتی تمام وجودم رو فرا میگیره که وصف نشدنی ی. نمی دونستم قرزند داشتن میتونه اینقدر دلپذیر باشه! احساس میکنم تو رو از بابایی هم بیشتر دوست داشته باشم!!! ( بهش نگی ها.... بین خودمون بمونه ! :)) )

هنوز هیچ وسیله ای نگرفتیم برات! آخه نمی دونم که پسرونه بخرم یا دخترونه!!! هر چند هر کس منو دیده گفته پسری!!! راست میگن؟ نمی دونم این زنهای قدیمی از کجا می فهمن! اما هنوز هیچ اقدامی برای خریدن وسایل ات نکردم. اول باید سرویس چوبت رو بخرم. بعد وسایل بزرگت رو ، بعد لباسای خوشگلت رو.... یه برنامه ریختم که با بابایی بریم تهران خیلی چیزاتو بخرم. انشالله... اگه با مرخصی ام موافقت کنن !!!! :(( امان از دست این رییس ها !!!!!

 

این روزا منتظر اولین تکون هات هستم. !!!!!! مامان عاشقته عزیزم!!!! مواظب خودت باش .

فعلا بای ی ی ی ی .....

 --------------------------------------------------------------------------

 

به احتمال 90% نیکانی !!!

سلام نیکان جونم!!!

 

2 روز پیش با بابایی رفتیم سونو واسه تعیین جنسیتت!!

از همین الان مشخصه که پسره نجیب و با حیایی هستی ، عین بابایی!!! :::)))) چون آقای دکتر هر کاری کرد نتونست ببینش اونو !!! البته گفت " یه چیزی دیدم ! به احتمال 90% پسره!!! "

قرار شد یک ماه دیگه دوباره برم.

اما عزیزم، من ایمان دارم که تو پسری!!! و خیلی خوشحالم.... نه به خاطر پسر بودنت ، بلکه فقط شکرگذار سلامتیت هستم!! چون دکتر گفت که همه چی نرماله. من که نمیدیدمت اما آقای دکتر هر چی میدید واسه بابایی توضیح میداد. "... این جمجمشه... این استخون رانشه ... این ستون فقراتشه .... این قلبشه که داره میزنه!!! " :)

باباییت معلوم بود که خیلی داره از دیدنت کیف میکنه، چون خنده از لبش کنده نمیشد!!! منم خیلی دلم میخواست ببینمت اما صفحه مانیتور طوری نبود که بشه.....

سری بعد میرم به سونوی دیگه که هم بهتره ، هم میشه دید صفحه مانیتورو، هم وسایلش مدرنتره!

روزی هزار بار از خدا میخوام که تورو سالم و سلامت واسم حفظ کنه. یه سفره ابوالفضل با ختم انعام هم واست نذر کردم که بعد از تولدت ایشالله در اولین فرصت برگزارش میکنم.

 

مواظب خودت باش نیکان جونممممممممممممممم .... عزیز دلممممممممممممممم ...

مشتاقانه منتظرت هستم که بیای پسررررم. بوس بوس بوس ... :))

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)