هفته 31

سلام عزیزمامان! کوچولوی کچل من.....

چه خبراز اون طرفا؟ نمیدونی مامان چقدر بی تاب دیدنت شده عزیزم!

جنب وجوشت رو هر روز احساس میکنم. خیلی خوشحالم میکنه، ادامه بده فسقل من. هرچقدر دوست داری وول وول بخور مامانی.

راستی!
اتاقت کم کم داره روبراه میشه. :) چند تا عکس از لباسات و وسایلت گرفتم که می گذارم. هرچند بیشتر لباسای پسرونه داری الان! :) خوب تقصیر خودته عزیزم. اما قول میدم بهت چند روز دیگه برم برات پیرهنای خوشگل هم بخرم. بلوز دامن، کفش های پاپیون دار خوشمل! ! :)

تو فقط نگران هیچی نباش.
مامان حواسش به همه چی هست. حساب همه چی رم داره. شما فقط مواظب سلامتیخودت باش دخترم. بی صبرانه منتظر اومدنت هستم گل من، ریحانه بهشتی من، فرشته من. . . .

راستی نگفتم بهت، خاله لعیات تو رو تو خواب دیده. داشتی چهار دست و پا میرفتی و یه پیراهن سفید هم پوشیده بودی.

در ضمن . . .
اسمت هم ریحانه بوده!!!  آره مامانم .. دوست داری واقعا اسمت ریحانه
باشه؟! نگار و دوست نداری؟ نگار خیلی قشنگه ها!!  حالا فکرات و بکن خبرش و بده !!!!!!!!!!!!!!!!!  :))

اینم عکسها....